جدول جو
جدول جو

معنی حب الاس - جستجوی لغت در جدول جو

حب الاس
(حَبْ بُلْ)
صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: تخم مورد است، به گرگان و طبرستان او راموردانه گویند. مورددانه. میوۀ مورد. تخم مورد. صاحب اختیارات بدیعی گوید: بپارسی تخم مورد گویند بهترین وی بستانی فربه و رسیده بود و طبیعت وی سرد و خشک بود قابض و بقراط گوید سرد و خشکست در دویم و گویند گرم است. شکم ببندد و منع نفث دم کند و معده و اعضا را قوت دهد و بول براند و سرفه را نیکو بود و مقدار مأخوذ از وی سه درم بود و صاحب تقویم گوید پنج درم و ریشهای اندرونی رانافع بود و گزیدگی رتیلا و عقرب را چون با شراب بیامیزند و بیاشامند نافع بود و ریش مثانه را سود دهد خواه تر خواه خشک و چون بپزند و با شراب ضماد کنند ریشهای کعبین و قدمین زایل کند و چون تر بود بکوبند و با شیر بر ورم چشم ضماد کنند تحلیل کند و جرب و بواسیر و ورم مقعد را نافع بود چون بدان طلا کنند با عسل وچون سحق کنند و بر کلف روی طلا کنند آنرا ببرد و قلاع را نافع بود. اسحاق گوید: بسیار وی مضر بود و مصلح وی صمغ عربی بود و بدل او آب ورق وی بود با نیم وزن آن سعتر و گویند به وزن آن و بعضی گفته اند حب الاس را بپارسی تخم مورد و تخم مورداسپرم گویند سرد و خشک است در اوّل و گویند گرم و خشک است شکم ببندد و منع نفث دم کند و معده را قوّت دهد و بول براند و سرفه رامفید بود و گزیدگی رتیلا و عقرب را نفع رساند و ریش مثانه را سودمند آید و مضر است به مثانه و مصلح آن صمغ عربی است و شربتی از او سه درم تا پنج درم است
لغت نامه دهخدا
حب الاس
مور دانه از گیاهان مورد دانه تخم گیاه مورد را گویند که بنامهای موردانه و مورد دانه نیز موسوم است. میوه خشک شده این گیاه را هم بهمین نا خوانند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رب الناس
تصویر رب الناس
پروردگار مردمان، خدای تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حق الناس
تصویر حق الناس
حقی که مردم نسبت به یکدیگر دارند مانند تجاوز نکردن به جان، مال، ناموس، شرف و حیثیت یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
به یونانی اسفنج است، (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُرْ را)
زبیب الجبل. (ضریر انطاکی). کشمش کولی. کشمش کاولیان. (تحفۀ حکیم مؤمن). زبیب بری. میویزک. میویزج. اسطافیس اغریا
لغت نامه دهخدا
ابریشم نرم و صاف، (ناظم الاطباء)، اما او در این قول متفرد است، آیا کلمه از ’با’ و ’لاس’ مرکب نیست ؟ چه لاس ابریشم فرومایه و پاک ناکرده است ؟
لغت نامه دهخدا
الکساندر، از امرای دولت سلوکی که مدتها با دمتریوس سلوکی منازعه و اختلاف داشت، رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2229 شود، پاره از چوب، (آنندراج)، درخت سطبر، (آنندراج)، و نیز رجوع به بالار و بالاگر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حِبْ بُلْ اَ)
لقب بطلمیوس چهارم. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ حِبْ بُلْ اُم م)
لقب بطلمیوس ششم. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(حَقْ قُنْ نا)
آنچه آدمی سزاوار آن است از دین یا ارث یا نفقه یا شفعه یا حبوه و امثال آن.
- امثال:
حق الناس مقدم بر حق اﷲ است
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُرْ را سِ)
صاحب تحفه گوید: دانه ایست شبیه به مویزج و ملسا و غلافی دارد شبیه به قرطم و پهن و با اندک تندی و عطریت و گل نبات او شبیه به سوسن. و راسن درحرف راء مذکور است. در دوم گرم و خشک و مبهی و مقوی موی و مانع ریختن آن و جهت امراض بارده نافع و قدر شربتش تا دو درهم و بدلش راسن است بقدر نیم وزن آن و مؤلف مالایسع مویزج را حب راسن دانسته و اشتباه او از جهت مشابهت با اوست - انتهی. صاحب بحر الجواهر گوید: دانه ایست که از کوههای کردستان و جبال فارس آرند مانند حلبه و حب الراسن از آن گردتر است و زردتر و مزه اش تلخ باشد - انتهی. و صاحب اختیارات گوید: صاحب مفرده گوید مویزج است و سهو کرده است. صاحب منهاج (در) ماهیت آن، راست گفته است که آن زردرنگ و طعم آن تلخ بود و گردشکل بود، مانند تخم حلبه و از کوهستان فارس خیزد و کردستان و آنرا دانج البرّ گویند. و راسن بر دو نوع است: جبلی و بستانی و این تخم جبلی است و ازآن بستانی در باب راء در صفت راسن گفته شود. و این نوع که گفته شد قوت موی دهد و از آفات نگاه دارد چون بکوبند خرد و بدان سر شویند و اگر طلا کنند شاید
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ)
عرمض. حب رند. حب الدهمست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). مانند فندقی کوچک بود و پوست وی بغایت سیاه و تنگ بود و مغز آن به دو نیمه بود بغایت سخت و لون آن به زردی مایل بود و اندکی عطریت در وی بود و طبیعی وی گرم و خشک است در سیم. دو مثقال آن چون با می پخته بیاشامند و بقراط گوید یک مثقال، نافع بود جهت دشخواری زادن و چکیدن بول و حیض براند و گزیدگی جمیع جانوران را نافع بود. فولس گوید: تریاق جمیع زهرها بود و از خواص وی آنست که چون نقیع وی در خانه بیفشانند مگس بگریزد و سودمند بود جهت سپرز که از رطوبت بود چون با راسن بیاشامند و دردسر را که از سبب بلغم وریاح غلیظ بود نافع بود و مصلح آن زرشک تازه بود و بدل وی حب محلب بود با مغز بادام تلخ. (اختیارات بدیعی). گرم و خشک است در سیوم. چون دو مثقال از او میل کنند خداوند خدر و فالج را نفع دهد و مغص را که از ریاح غلیظه بود دفع کند و بدلش مغز بادام تلخ است
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ مِ)
حب مشک، حبی که معده و دل و دماغ را قوت دهد و بوی دهان خوش کند و اشتها آرد. صفت آن، جوزبویا و بزباز از هر یک مثقالی دارچین و مصطکی ومشک از هر یک نیم مثقال نبات مصری صد مثقال همه را کوفته و پخته به گلاب یا آبی که صمغ عربی یا کتیره سفید در او حل کرده باشند حب ها ساخته هر یک مقدار نخودی و یک یک را در دهان نگاه داشته آب آنرا فروبرند
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْوَزز)
لسان العصافیر. ثمر زبان گنجشک
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ اَ)
العذبه. (داود ضریر انطاکی). گزمازک. کزمازج. کزمازق. جزمازج. گزمازج. کزمازک. بزر شوره گز
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ)
پستۀ غالیه. (بحر الجواهر) (ریاض الأدویه). تخم غالیه. فستق الهاویه. جوزبوا. جوزبویا. جوزالطیب. چارگون. جارگون. شوع. صاحب اختیارات گوید: دانه ایست به شکل فستق اما پوست وی تنک بود و سهل شکن باشد و آنرا فستق الهاویه خوانند و در طعم وی تلخی بود با قبض و بهترین وی بزرگ و خوشبوی بود و طبیعت وی گرم است در سیم و گویند تر است در اول، سودا و بلغم رانافع و مقدار مستعمل روزی تا دو درم بود جلاء بدهد وثآلیل و کلف و دانه هائی که در روی پیدا میشود و جرب و حکه را نافع بود و سدّۀ جگر و سپرز بگشاید و صلابت آن نرم کند چون با آرد کرسنه ضماد کنند، و اسحاق گوید مضر است به جگر و مصلح وی رازیانه است و دیسقوریدوس گوید بدل وی به وزن وی قشورالسلیخه بود و گویند بدل آن به وزن آن فوه و نیم وزن آن قشورالسلیخه و ده یک آن بسباسه بود و آن را به شیرازی تخم غالیه خوانند. و صاحب تحفه گوید: دانه ایست کوچکتر از پسته و مدوّر و در غلافی مثل غلاف لوبیا و با اندک تلخی و پوست اوسفید و رقیق و درخت او بزرگتر از درخت گز و برگش شبیه برگ بید و بسیار سبز و گلش مثل ریحان و آژده. در دوم گرم و خشک و مفتح سدّۀ جگر و سپرز و مسهل بلغم خام و عصارۀ او مقیی ٔ و آشامیدن جرم او با آب و سرکه جهت سپرز مجرّب و فتیلۀ او جهت رعاف و سنون آن جهت استحکام لثه و ضماد او جهت اورام صلبه و تشنج و مفاصل و ضعف و صلابت جگر و سپرز و مواد سوداوی و بلغمی و کلف و جرب و حکه و با بول جهت ثآلیل نافع و مقیی ٔ و مضر جگر و معده و مصلحش رازیانه و قدر شربتش تا دودرم و بدلش یک وزن و نیم او سلیخه و عشر او بسباسه و روغن او جالی و محلل و جهت درد گوش و دوی و طنین ورفع ثآلیل و شقاق مزمن و نرم کردن عصب و درد دندان و اوجاع بارده و فالج و امثال آن و تحلیل ورم جگر و سپرز و بواسیر و با مصطکی جهت قی بلغمی و ضماد او باعنبر جهت نزلات بارده و سردی دماغ و جرب و حکّه و تقشر جلد و قلع آثار قروح و آشامیدن یک مثقال او با آب و عسل مهیج قیی ٔ و مسهل و با آب سرکه جهت تنقیۀ جگر و سپرز و پنج درهم او مسهل رطوبات رقیقه و مضر معده و مصلحش انیسون و چون داخل طیوب کنند متکرج نمیشود. و در مخزن الأدویه آمده است: به پارسی پستۀ غالیه گویند. گرم است در دوم و تر است در اول، کلف و خیلان را ببرد و جرب و خارش اعضاء را نفع دهد و صلابت سپرز را سودمند آید و شربتی از او دو درم تا سه درم است
لغت نامه دهخدا
حقی است که افراد نسبت بیکدیگر دارند و باید رعایت آنها را بکنند مانند عدم تجاوز به مال و ناموس و جان یکدیگر. حق الناس باین معنی معمولا در معاملات ذکر میشود مانند: حق شفعه حق مضاجعت حق موقوف علیهم نسبت بوقف و عین موقوفه حق نفقه عیال و اولاد. این نوع حقوق بر دوقسم است: حقوق قابل انتقال واسقاط حقوق غیر قابل اسقاط و انتقال. بالجمله رد ودایع و امانات و حفظ حیثیت و احنرام افراد بمال مردم و احتراز از غضب اموال مردم و حرق و نهب و اتلاف آن از حقوق ناس است که قابل عفو و بخشایش از طرف هدا نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الاثل
تصویر حب الاثل
گز مارک از گیاهان گزمارگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب البان
تصویر حب البان
بانگ از داروها گوزبویا جوزبویاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الراسن
تصویر حب الراسن
از پارسی راسن دانه زنجبیل شامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الغار
تصویر حب الغار
میوه غار
فرهنگ لغت هوشیار
مشکدانه مشک دانه، حبی است که از مخلوط جوزبویا و بزبار و صمغ کتیرا و نبات مصری ساخته میشده ور درطب قدیم به عنوان اشتها آور و خوشبو کردن دهان بکارمیرفته است حب مشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب النسا
تصویر حب النسا
سیفلیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الوز
تصویر حب الوز
ثمر زبان گنجشک را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الهال
تصویر حب الهال
از پارسس دانه هل دانه های هل را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الهان
تصویر حب الهان
حب الهال، حب البلوغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رب الناس
تصویر رب الناس
پروردگار مردمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الراس
تصویر حب الراس
مو ریزک از گیاهان مویزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حق الناس
تصویر حق الناس
((~ُ نُ))
حقی که افراد نسبت به یکدیگر دارند و باید رعایت کنند
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان دو هزار شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی